روزهای عاشقی با پسرم...
2 سال و 7 ماه و 4 روز... جعد موهایش همچنان بوی بهشت میدهد، نفسش زندگیست.... سلام برگ گلم: الان که دارم برات مینویسم دستاتو حلقه کردی دور گردنم و داری تند تند بوسه بارونم میکنی. بهت میگم قربون تو پسر گلم ، میگی: فدای چشمات بشم مامان خوشگله. اینقدر عاشقترم کردی که هر چی توی ذهنم بود پرید. هی تایپ و میکنم و هی پاک میکنم. مهربون پسرم: مدتی برات ننوشتم . هر بار خواستم همۀ خاطراتت رو جمع کنم و یکجا برات بنویسم اما تا اراده کردم برای نوشتن، یک حرکت جدید و رفتار تازه ازت دیدم که خواستم همه رو یادم بسپارم و با هم بنویسم، اما کارهای خارق العاده تو و حرفهای تازه...